امروز یه روزه ششدی
توو یه روزگیت با من بودی
من ماشین نداشتمو مجبور شدم پیاده بیام دریاچه پیشت
باز امرو کلییییی بدشانسی خنده دار اوردیم
بشمارم بدشانسیامونوووو
اولللل که تاکسی نبود توو شهرک ما
بعدش رفتیم باهم طوبی که بریم رستوران ترکیه ای
گویا رستورانو بسته بودن و گفتن میخان بفروشن
حالا بگرد دونبال کافه یا رستوران
هرچی بود یا بسته بود یا غذا نداشت
تهش به یه کافه رسیدیم
انگار به هدفم رسیدم خوش و خوشحال پیش به سوی پاستااااااااااا
ولی بازم خوش شانسیمون گل کردو به اندازه یه نفر پاستا داشتن
از غذا که بگذریم هوس چایی کردی تو
رفتی دو تا چایی بگیری مرده دید که ای دل قافل سماورش معلوم نیس برا چی سردهههه
آخرشم رفتیم چیتگر
ولی همه ی این بدشانسیامون به چیتگر رفتن و سفره خونش میارزید
نه؟
موضوعات مرتبط: قرارامون
برچسب : نویسنده : mohati11 بازدید : 123